روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹، میهن اسلامی، شاهد حضور کبوتران سبک بالی بود که پس از سال ها حضور در اسارتگاه ها، قدم به خاک پاک میهن اسلامی می گذاشت. قاصدک آزادی در چنین روزی، پیام آور رهایی بود. این کبوتران از بند رسته به آغوش گرم ملت خود برگشتن. میهن اسلامی، چراغانی بود و شعف و سروری وصف ناپذیر از حضور این رسولان انقلاب و جنگ، سراسر ایران را فرا گرفته بود
آزادگان به محض ورود، بر خاک وطن بوسه زدن؛ سرزمینی که قدم به قدم آن با خون بهترین فرزندان این ملت تطهیر شده بود. اونها تونستن در سال های زجر و شکنجه و درد و بیماری جسمی، روح و روان خود رو حفظ کنن تا در بازگشت به میهن، در صحنه های مختلف اجتماعی، سرمشق و نمونه ای باشن برای همگان. تا در دوران سازندگی، ملت ما پرصلابت تر و مقاوم تر با دشمنان خود روبه رو بشه و مشکلات رو با بردباری به منظور پیشرفت، ترقی و عظمت ایران اسلامی تحمل کنه
مهیا زاهدین لباف
آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند. آنها از شکنجه های مزدوران بعث هراسی به خود راه ندادند. آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضی ترین افراد به قضای الهی بودند. اینان سینه هایی فراخ تر از اقیانوس داشتند و از همه جا و همه کس، بریده و به خدا پیوسته بودند
آزاده نامیده شدند؛ چون از قید نفس و نفسانیات رها شده بودند. در این روز، شکیبایی مادران، پدران، همسران و فرزندان این آزادمردان به بار نشست و سال های نگرانی و شوق و دیدار به پایان رسید. وعده الهی تحقق یافت. «و بشر الصابرین». نه تنها استقامت آزادگان در اردوگاه های دژخیمان رژیم بعث، بلکه صبر و پایداری خانواده های این عزیزان، ستودنی است
آزادگان دلاور و سرافراز، با الهام از مکتب انسان ساز اسلام و سیره ائمه اطهار و با درس گرفتن از زندگی انقلابی و حماسه ساز حضرت زینب(س) که اسوه صبر و پایداری بود، توانستند دوران دشوار اسارت را پشت سر نهند و شکوه مقاومت و سرافرازی را در صحیفه درخشان ایران اسلامی ثبت کنند. بی شک، سال ها محرومیت این سروقامتان تاریخ سبب شد که آنان امروز بیش از هر فرد دیگری در مسیر سبز پیروزی گام بردارند و الگو و افتخار میهن خویش باشند
نسل امروز، زیستن در کنار کسانی را تجربه می کند که زندگی آنها ترجمان آزادگی، صبر، ایثار و مجاهدت است. کبوترانی که دیروز تا بلندای قرب محبوب رفتند و گرمی نفس شهادت را حس کردند و امروز، خاموش و بی ادعا در آبادانی و اعتلای میهن می کوشند
سید علی اکبر ابوترابی از جمله کسانی است که هرگز از یاد قهرمانان عرصه آزادی آزادگان سرافراز نخواهد رفت. او که به «پدر اسرا» معروف بود، سال ها رهبری اسیران را با سعه صدر و معنویت خود بر عهده گرفت. بارها مکر و حیله دشمنان بعثی را بی اثر کرد و به تقویت روحیه مقاومت و ایثار و ایمان پرداخت
در قم متولد شده بود و پدر بزرگوارش، آیت الله سید عباس ابوترابی، فرزند آیت الله سید ابوتراب و مادرش، دختر آیت الله سید محمدباقر علوی قزوینی است. ایشان با دیپلم ریاضی و با توجه به علاقه اش به دروس حوزوی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در سال ۱۳۳۷ به مشهد مقدس رفت
با آغاز نهضت امام خمینی(ره) همراه با آقا مصطفی وارد جریان های سیاسی شد و در تظاهرات مردم قم در ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ حضوری فعال داشت. در هجوم ساواک به مدرسه فیضیه مجروح شد. با تبعید امام به نجف، ایشان نیز رهسپار نجف شد و به فعالیت های مبارزاتی ادامه داد. در آنجا از درس خارج فقه و اصول امام نیز بهره مند شد
پس از شش سال، با کیف حمل اعلامیه های امام خمینی(ره) در مرز خسروی دستگیر شد. پس از آزادی از زندان، همراه با شهید سرافراز، سیدعلی اندرزگو، به سازمان دهی جهاد مسلحانه دست زد. ایشان خاطره های شیرین و بسیاری از شخصیت های انقلاب به ویژه شهید اندرزگو داشت. در وصف این شهید بزرگوار می گفت: ایشان از یک اخلاق اسلامی در سطح بالا برخوردار بود و آن گونه که قرآن می فرماید: أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ
ایشان با شخصیت های بزرگواری از جمله شهید رجایی، شهید آیت الله بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای ارتباط و همکاری نزدیک داشت. درباره روزهای سرد و سخت انقلاب می گوید: در آن روزهای پرالتهاب، کار ما سنگین بود و بسیار اتفاق می افتاد که در طول شبانه روز، کمتر از یک ساعت می خوابیدم
هم زمان با آغاز جنگ تحمیلی، در کنار شهید چمران در ستاد جنگ های نامنظم، به سازمان دهی نیروهای مردمی پرداخت. خود ایشان به مأموریت های شناسایی رزمی می رفت. منطقه پرحادثه و خطرناک «دب حروان» به فرماندهی ایشان به دست گروهی شامل صد رزمنده فداکار آزاد شد
در روز ۲۶ آذر ماه سال ۱۳۵۹، در جریان یکی از مأموریت های شناسایی که برای تکمیل شناسایی قبلی خود انجام داد، تا نیروهای ستاد جنگ های نامنظم آماده عملیات گسترده شوند، به اسارت درآمد. وی بر اثر اشتباه یکی از همراهان خود در حالی که هفت کیلومتر از نیروهای خودی دور شده بود و تا ۲۰۰ متری دشمن پیش رفته بود، شناسایی شد. او می توانست از دام دشمن بگریزد، ولی قصد نجات همراهان خود را داشت. دشمن با یک تانک نفربر او را تعقیب کرد و سرانجام اسیر شد
۱۵ ماه اول اسارت را درحالی که تصور می شد به شهادت رسیده است، در سلول های بغداد و زیر سخت ترین شکنجه ها گذراند. شهید چمران که در آن روزها گمان می کرد ایشان به شهادت رسیده است، می گفت
شهید ابوترابی، عارف شیدایی بود که راز و نیازهای عاشقانه اش با خدای بزرگ در نیمه های شب، دل عشاق عالم را آب می کرد. آن قدر آرام و مطمئن بود که گویی از عمق اقیانوس برآمده است. آنچنان ساکت همچون آسمان که در شب های پاک پر ستاره، در دل شب زنده داران غوغا به پا می کند، اما در عین حال رزمنده ای بود که در صحنه نبرد توفان به پا می کرد. فریاد خشمش زهره را آب می نمود. از شیر جسورتر بود و اراده اش فولاد را خجل می کرد. از هیچ مأموریتی روی برنمی گرداند و در مقابل هیچ دشمنی عاجز نمی شد
ایشان دو بار در زندان های عراق تا پای چوبه دار پیش رفت، ولی با لطف و رحمت الهی، سرانجام به اردوگاه و جمع اسیران ایرانی بازگشت
این عارف مجاهد، پس از ده سال اسارت، در سال ۱۳۶۹ به ایران اسلامی بازگشت، درحالی که در کارنامه درخشان خود سی سال مبارزه طاقت فرسا را به جای گذاشته بود. او در تاریخ ۷/۷/۱۳۶۹ با حکم رهبر معظم انقلاب، به نمایندگی ولی فقیه در امور آزادگان منصوب شد. با تلاش ایشان ۲۷۰ واحد ستادی در سراسر کشور تشکیل شد که وظیفه رسیدگی به امور آزادگان را بر عهده داشت
در دوره چهارم و پنجم مجلس شورای اسلامی با رأی بالای مردم به خانه ملت راه یافت. سرانجام پس از عمری فعالیت کم نظیر در راه اسلام، درحالی که همراه پدر بزرگوارش عازم مشهد مقدس و زیارت امام رضا(ع) بود، بر اثر تصادف در جاده بین سبزوار و نیشابور جان به جان آفرین تسلیم کرد
هر زمان که بازرسان صلیب سرخ جهانی برای بازدید به اردوگاه می آمدند، عراقی ها آب لوله کشی اردوگاه را وصل می کردند و آب جریان می یافت. به همین سبب، برای اطلاع دیگران از بازدید صلیب سرخ، اصطلاحاً می گفتند: آب از نو می یاد
آب و علف به نوعی غذا گفته می شد که محتویات و مخلّفات آن فقط شامل آب و علف (به اصطلاح سبزی) بود و عراقی ها آن را به نام قورمه سبزی در برنامه غذایی اردوگاه موصل قرار داده بودند، ولی اثری از گوشت و دیگر مخلفات نبود
بچه ها به شکنجه گاه، آزمایشگاه می گفتند؛ چون در آنجا بود که تأثیر دعا و عمق ایمان و مقاومت آزادگان آزمایش می شد
در اردوگاه موصل ۳، عده ای از برادران اقدام به باغبانی و کاشت سبزیجات در محوطه اردوگاه کرده بودند. گاهی تمام یا قسمتی از محصول این باغچه به وسیله عراقی ها سرقت می شد. در این هنگام، بچه ها می گفتند محصول آفت عراقی زده
عراقی ها به افرادی که همیشه دردسر ایجاد می کردند و در مسائلی که در اردوگاه پیش می آمد، دخیل بودند، «ابوالمشاکل» لقب می دادند
در ۸ مهر ماه ۱۳۵۹ با خیانت و راهنمایی عده ای خودفروخته که با عنوان «جوانان خلق عرب» فعالیت می کردند، مزدوران عراقی در شهر سوسنگرد با خشونت و وحشی گری، خانه و اموال مردم را به آتش کشیدند. در این جنایت، منازل نیروهای وفادار به انقلاب بیشتر مورد تعرض قرار گرفت. فرمانده شجاع سپاه پاسداران سوسنگرد به نام حبیب شریفی به عنوان اولین فرمانده اسیر به اسارتگاه رفت
۲۰ مهر ماه ۱۳۵۹ ساعت ۹ صبح، یک آمبولانس وارد خط مقدّم جبهه خرمشهر شد تا به یاری رزمندگان بشتابد. دختر پرستاری که داخل آمبولانس بود، به همراه چند سرباز، به محاصره عراقی ها در آمد. «فاطمه ناهیدی» که اکنون عضو هیأت علمی دانشگاه بهشتی است، اولین زن مسلمان ایرانی بود که به اسارت درآمد. وی می گوید: »عراقی ها تصور می کردند، یک مهره مهم از ارتش ایران را دستگیر کرده اند. برای این پیروزی با هلهله و شادی تیرهای هوایی شلیک می کردند. بعد از چند روز، سه خواهر دیگر دستگیر شدند
اولین طرح موضوع مبادله اسرا
اولین بار، طرح موضوع مبادله اسرای جنگی در قطع نامه ۵۸۲ مطرح شد. در بند ۴ قطع نامه ۵۸۲ که به اتفاق آرا در ۲۴ فوریه ۱۹۸۶ به تصویب رسید، چنین آمده است: مصرانه می خواهد مبادله کامل زندانیان جنگی ظرف مدت کوتاهی پس از قطع مخاصمات با همکاری کمیته بین المللی صلیب سرخ انجام شود
اولین گروه آزاده
۲۶ مرداد ۱۳۶۹، اولین گروه از مرز خسروی واقع در کرمانشاه وارد خاک وطن شدند. در هشت سال دفاع مقدس، ۴۵ هزار نفر به اسارت نیروهای عراقی درآمدند و ۲۵ هزار نفر نیز مفقود الاثر شدند
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه
https://hawzah.net/fa/Magazine
https://iccnews.ir/?p=58977